پیانو بدون شک یکی از زیباترین سازهای موسیقی است و خب خیلیها وقتی از دور به منظره یک پیانیست در حال نوازندگی خیره میشوند داستانهای پر رمز و راز زیادی ذهنشان را به چالش میکشد. آنهایی که پیانو مینوازند ساعتها در روز تمرین میکنند ، مرتب یک قطعه را تکرار میکنند ،تکراری که نوعی تمرین برای رسیدن به کمال رضایت مندی در اجرای یک قطعه موسیقیایی است. البته تا اینجای کار ماجرای عجیبی در میان نبوده است. داستان پیانو و نوازندگان آن وقتی عجیب میشود که آثار هنری خارقالعادهای از اذهانی بیرون میآید که به هیچ عنوان شانس در نهایی شدن آنها دخیل نخواهد بود. در واقع این خود ساز و تکهها و قطعاتش نیستند که چنین هنرنمایی میکنند بلکه این مغز متفاوت موزیسینهاییست که با پیانو یک اثر فوقالعاده را خلق میکنند. بله، موضوع بر سر یک ذهن متفاوت و یک مغز متفاوت است. موضوع این است که پیانو و نواختن آن پیانیستها را به افراد متفاوتی از نظر مغزی تبدیل میکند. دلایل این تفاوت را در ادامه میخوانید: 1- نوازندگان پیانو تعادل بیشتری دارند دلیلش همین جاست؛ پیانیستها هم مانند همه دیگر انسانها در شرایطی متولد میشوند که یک نیمکره مغزشان آمادگی بیشتری برای انجام کارها دارد. این موضوع اتفاق عجیبی نیست. همه ما آدمها دست ترجیحی داریم که با آن خودکارمان را نگه میداریم و مینویسیم یا با همان دست با قاشق غذا میخوریم. موضوعی که به دست راست یا دست چپ بودن مشهور است که این اتفاق به همان نیمکره فعال مغز مربوط میشود. اما داستان درباره پیانیستها متفاوت است. آنها از مغزی با دو نیمکره فعال و درگیر بهرهمند هستند. چرا؟ چون مادامیکه در حال نواختن هستند از هر دو دست خود استفاده میکنند، همین باعث میشود هر دو نیمکره مغزشان درگیر و فعالیت شود. اگر یکی از دستها بخواهد ضعیفتر عمل کند، نواختن پیانو جواب نخواهد داد. بدون مهارت استفاده از دو دست در نواختن پیانو، در بهترین حالت ممکن صدای ناهماهنگ و نامتعارفی از ساز خارج شود. این ضرورت استفاده از هر دو دست مغز را بر آن میدارد تا خودش را به شکل موثری با شرایط هماهنگ کند. اگرچه همه افراد دست قویتری دارند که میتواند دست راست یا چپ باشد اما با تمرین استفاده از هر دو دست در نواختن این ساز جذاب، هر فردی میتواند به مرور به یک پیانیست واقعی تبدیل شود. در واقع دست ضعیفتر آرام آرام قدرت میگیرد و خودش را همتای دست قوی اولیه خواهد کرد. 2- پیانستها چند کارههای منطقی هستند یک نوازنده پیانو خیلی راحتتر از دیگران میتواند بین لوب فرونتالهای مغزش ارتباط برقرار کند (قسمتهای قدامی دو نیمکره مخ) در واقع این بخش کاربردی از مغز، شامل پاسخهای کنترل احساسات، رفتار اجتماعی و انگیزهها میشود. بنابراین خیلی مهم و کارآمد خواهد بود اگر شما بتوانید به راحتی به این قسمت از مغز دسترسی داشته باشید. در همین راستاست که نوازندگان پیانو قدرت بیشتری در حل مشکلات و انجام چند کار در عین درستی و با روشهای منطقی دارند و خب البته همه اینها میتواند از ذهن خلاقشان نشات بگیرد که انجام چند کار همزمان و مهارت رفع مشکلات را برایشان آسان میکند. 3- آنها آزادانه خود قابل اعتمادشان را نشان میدهند تحقیقی که به وسیله دکتر آنا پینهو انجام شده نشان میدهد تمرین زیاد و کارساز نوازندهها آن قسمت از مغز را که پاسخهای کلیشهای میدهد خاموش میکند. در عوض این نوازندهها در چنین مواقعی پاسخهای واقعی و درست درباره اینکه واقعا چه کسی هستند و اینکه با موسیقی چه چیزی را میخواهند بگویند ارائه خواهند داد. در واقع بین آنها پاسخهای کلیشهای و معمول با واژههای شناخته شده وجود ندارد. (این موضوع بخصوص در زندگی روزمره که نشان دادن خود واقعی آدمها از ضروریات است بسیار جواب خواهد داد.) 4- آنها از انرژی مغز خود به شکل تاثیر گذارتری استفاده میکنند در قسمت مهارتهای حرکتی انرژی کمتری از مغز گرفته میشود. بنابراین وقتی شما به مهارتهای حرکتی خود مسلط هستید طبیعیست که خون و انرژی کمتری بابت انجام این مهارتها به این قسمت از مغز ارسال میشود در نتیجه این انرژی آزاد شده و به سایر قسمتهای دیگر مانند بخش عبارات و ارتباطات عاطفی نسبت به آهنگ فرستاده میشود. 5- آنها قدرت گفتار فوقالعادهای دارند (منظور زبان روزمره نیست) در مطالعهای که به وسیله دکتر چارلز لیمب انجام شده است، مشخص شده وقتی پیانیستها بداهه سازی میکنند، قسمتی از مغز که شامل مرکز زبان است به طور غیر قابل باوری فعال میشود. جدا از اینکه این اتفاق یک مهارت حرکتی است اما وقتی بر اثر صدا زده شدن، یک پیانیست در حالت پاسخگویی قرار میگیرد، میتواند با دیگر همتایان خود گفتگو کند. (گفتگو در حین نواختن پیانو انجام میشود) به طور کلی موضوع این است که پیانیستها بینظیر هستند. بنابراین به همه افراد توصیه میشود اگر در خانه پیانو یا کیبورد دارند حتما روزی دست کم 5 دقیقه از وقت خود را بر روی کار کردن با آن بگذرانند. کسی چه میداند ؛ شاید شما سرگئی راخمنینف یا فردریک شوپن بعدی باشید. در بدترین حالت ممکن دست کم از این بعد خیلی خوب یادتان میآید که سوئیچ ماشین خود را کجا گذاشتهاید و مجبور نخواهید بود یکساعتی دنبال آن بگردید.
1399-04-19
يکي از بحثهاي هميشگي در مورد سازهاي ملي و خصوصاً تار نگه داشتن کوک در حين نوازندگي است.
1399-04-19
2 – مورد ديگر وجود سيمهاي نازک و ظريفي است که در تار استفاده ميشود.
1399-04-19
اما به نظر مهمترين علت جا به جا شدن کوک را در مسئلهاي ميتوان يافت که کمترين دقت در آن ميشود.